نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را...

متن مرتبط با «اعترافات» در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... نوشته شده است

اعترافات!

  • یَا خَیْرَ مُونِسٍ وَ اَنِیسٍ یک برهه ای در دانشگاه غریب بودم! رفت و آمد نسبت به ذات گوشه گیر من کم نبود اما رفیقی نداشتم. می آمدند و می رفتند و لبخندی و خنده و شوخی ای اما رفاقت... رفیق برای من کسی است که لذت ببرم از اینکه اوقاتم را با او بگذرانم پای صحبتش بنشینم و گفت و گو با او حتی همین گفت و گوهای معمولی شیرین باشد. نه اینکه کلا نداشته باشم. در آن آنجا اینجور بود. از رفقایم کسی نبود. شهر جدید و فضای جدید و... این اتفاق مخصوصا که توی خوابگاه خودش را بیشتر نشان می دهد. تا شش ماه همینگونه گذشت...! ::: ایام عید رفتیم مسافرت جهادی این بار با همدانشگاهی های جدید. ر,اعترافات ذهن خطرناک من,اعترافات القديس اغسطينوس,اعترافات جعفر شفیع زاده,اعترافات زن سعید اسلامی,اعترافات تويتر,اعترافات ژان ژاک روسو,اعترافات یک جنایتکار اقتصادی,اعترافات,اعترافات شخصية,اعترافات قاتل اقتصادي ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها