نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را...

متن مرتبط با «بزرگ شدن قلب» در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... نوشته شده است

عکس های شاد؛ قلب های افسرده + توضیح

  • یا خیر منزولٍ به * خبر را که خواندم، بغض کردم. اصل فوتش انقدر غصه دارم نکرد که خبر گزارش پزشکی قانونی. با صد قرص... ای کاش دروغ بود این خبر خودکشی... تصور می کنم که دانه دانه قرص ها را خورده است... در حالی که تکیه داده است به مبل... قبلش هم که نشسته است برای دخترکش گندم، نامه نوشته است... اما , ...ادامه مطلب

  • دغدغه های یک قلب کوچک...

  • هو الباقی ١.  بچه تر از حالا که بودم حس می کردم چهل سالگی ام را نمی بینم! ... چرا؟ راستش خودم هم نمی دانم! فقط یک حس مبهم اما قوی بود. از آن حس ها که برای آدم مهم اند. این روزها اما خیلی برایم مهم نیست. فرقی ندارد چندان. تنها دغدغه جدی و غیر شخصی این روزها، خانواده است. فاطمه ام (که اگر اینجا را می خواند نمیشد این چند جمله ساده را هم درباره مرگ نوشت. که غصه اش می گیرد اگر از مرگ حرف بزنم. که انگار اگر از مرگ حرف زدیم مرگمان زودتر می رسد... که اگر از مرگ بگویم یا وصیتی کنم می گوید "به من نگو! من زودتر از تو خواهم رفت... " و من حسابی ناراحت می شوم! من که دارم همین حرف ها را به او می گویم غصه ام می شود...) و بچه ها که برای آینده شان گاهی زیادی نگران ام... مخصوصا وقت هایی که ناهنجاری ای می بینم یا رفقا درباره مدرسه ها و مشکلاتشان حرف می زنند... انگار که "او" (جل و اعلا) نیست! انگار من قرار است چه کنم؟ من که نتوانسته ام حریف خودم بشوم. من که خودم اسیر تندباد های روزگار آرامتر خویش بوده ام. انگار من چه توانی دارم در برابر سیل بنیان کن این روزگار... انگار نه انگار که "انهم یرونه بعیدا و نراه, ...ادامه مطلب

  • بزرگ شدن!

  • یا من هو اضحک و ابکی کوچکتر که بود، وقتی می رفت جایی قایم می شد، تا صداش می کردی یا الکی سوال می کردی "کسی می داند محمدحسین کجا قایم شده؟" فوری می گفت "بابا! من اینجام! اینجا قایم شدم!!" حتی سرش را هم میاورد بیرون و بای بای هم می کرد برات و دوباره همون جا مثلا قایم می شد! هرچی هم که می گفتیم پسر گل! آدم وقتی قایم می شه که جاش رو به کسی نمی گه به خرجش نمی رفت که نمی رفت! هر دفعه همین بود. :: حالا دیشب رفته بود قایم شده بود. هرچی صدایش کردم جواب نداد که نداد. داشتم می دیدمش، اما می خواستم ببینم جواب می دهد یا نه! بعد گفتم که "این محمدحسین، کوچولو که بود تا صداش می کردی,بزرگ شدن سينه,بزرگ شدن قلب,بزرگ شدن بیضه,بزرگ شدن پروستات,بزرگ شدن طحال,بزرگ شدن شکم نشانه چیست,بزرگ شدن الات تناسلی,بزرگ شدن هاله سينه,بزرگ شدن غده تیروئید,بزرگ شدن زبان در دهان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها