دکتر رضا (ع)

ساخت وبلاگ

یا طبیبنا

 

کنار پنجره فولاد یک مرد میان سال، قد بلند، چهارشانه، با چهره ای آفتاب سوخته و شکسته با بغضی که توی چشمهایش بود توجهم را جلب کرد. به خاطر چیزی که توی دستش گرفته بود. آرام آرام آدم ها را رد می کرد تا برسید کنار پنجره فولاد. رفت سینه اش را چسباند به آن و عکس ام آر آی ش را هم جوری بالای سرش گرفت که امام رضا قشنگ و واضح بتواند ببیند. بعید نیست دفترچه بیمه اش را هم روی اولین صفحه ای که بشود نسخه نوشت باز کرده باشد و گذاشته باشد توی جیبش...!

 

 

آنقدر محو این صحنه شدم که یادم رفت امام رضا را به اخلاص و اطمینان و احساس حضور این مرد قسم بدهم که به قلب مریض من هم نگاهی کند...

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : دکتر رضا عرفانیان سلیم,دکتر رضا عندلیبی,دکتر رضا عامری,دکتر رضا علیزاده,دکتر رضا عزیزی مال امیری,دکتر رضا عاصی,دکتر رضا عبادی,دکتر رضا عمید,دکتر رضا عزمی,دكتر رضا عندليبي, نویسنده : mbineshaang بازدید : 235 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 8:39