در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید...

ساخت وبلاگ

یا لطیف

این روزها محبت و دوست داشتن آنقدر دستمالی شده و سطحی است که آدم ابا می کند از گفتن واژه ای مانند "عشق". "عشق" هم قدیمی اش خوب است. گرچه که "دوست داشتن واقعی" هر زمان تازه است. چقدر حافظ عزیز زیبا گفته است که : "یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب... کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است" ...

:::

"عشق" هم قدیمی اش خوب است. به لحاظ زمانی نمی گویم منظورم شکل ش است. عشق، اگرچه که قدیم ترها به زبان نمی آمد... اگرچه که در میان خیابان ها "نمود"ی نداشت. اگرچه که با هدیه های هر روزه و شعرهای عاشقانه ابراز نمی شد. اگرچه که جلوه اش آنقدر ها عیان نبود ، آنقدرها لطیف و ظریف هم شاید نبود. اما صادقانه بود و مردانه. هرچه بود آن قدر بود که همچنان و همیشه حسرت بر انگیز باشد. شاید چون آنقدر "دم دستی"نبود که با این چیزهای دم دستی ابراز شود. آتش بود. می سوزاند و شعله می کشید. قلب ها را لبریز می کرد. اما آدم ها مراقب بودند که از اندازه اش فراتر نرود. که خداوند فرمود: "وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ"...

:::

عشق قدیمی هیبت دارد. مثل صاحب هایش. مثل معشوق هایش، مثل لفظش حتی... سطحی و دم دستی نیست... ملون و هر روزی نیست... ماندگار و عمیق است... برای همین می سوزاند هر آنچه غیر محبوب را... اینگونه محبتی است که شایسته است با این کلمات ستایش شود: «المحبةُ نارٌ فی القلوب تُحرق ما سوی المحبوب»...«محبت آتشی در دل است که همه چیز را می‌سوزاند الا معشوق را» (از امام صادق علیه السلام نقل شده است).

جلوه هایش هم جالب تر و عجیب تر بود...اینکه نظامی می گوید: "اگر با من نبودش هیچ میلی... چرا ظرف مرا بشکست لیلی" جالب نیست؟ نه اینکه مجنون واکنش شیرین را عاشقانه تفسیر می کند! واقعا جلوه های ظهور و بروز محبت، همین قدر عجیب بود. می خواهم بگویم لطیف و ظریف اما می ترسم خواننده هایی که به ارتباط های امروزی می گوید عشق، نفهمد و مسخره ببیند اما آنها که تجربه کرده اند لابد تایید می کنند که شیرین تر هم هست...


:::

اسفند برای آدم های

پیشترها تنها اتفاق سرد سال

زمستان بود...

اما اکنون،

هم انسانها سردند

و هم دلهایشان...


جاهد ظریف اغلو



+

متن قدیمی است. به گمانم برای یکسال پیش باشد. حرف تازه ای نبود . فقط برای گردگیری از این خانه خاموش. ضمنا از همه همسایه های عزیزی که در این مدت بذل محبت کردند و از همسایه مجازی شان حالی پرسیدند خیلی ممنونم. از ابراز محبت ها و لطف بی شائبه لطفهایشان... من در بیان احساسم و انتقال قدر شناسی از بزرگواری شما ناتوان م. یاعلی


نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 171 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 0:22