یکسالگی

ساخت وبلاگ

یا لطیف

 

سال قبل در چنین روز و ساعت هایی نفیسه خانم به جمع سه نفره ما اضافه شد و خانواده ما چهار نفره شد. امسال در یک سالگی، راه افتاده است، چند تا کلمه حرف می زند و خدا را شکر حسابی عاشق برادرش است و برادرش هم همینطور. چیزی که حسابی ازش می ترسیدیم که محمد حسین نتواند حضور و وجود خواهرش را تحمل کند...

 

+

باید خیلی برای این خانواده خدا را شکر کنم. دیروز یکی از همکاران از من پرسید حالت چطور است؟ گفتم بد نیستم. گفت برای چی می گی "بد نیستم"؟ چرا ناشکری می کنی؟ همسر خوب بچه های خوب و سالم شغل... چی کم داری که می گی بد نیستم؟

راست می گفت. تازه خیلی چیزها را نمی گفت و نمی دانست که بگوید... خدایا شکرت. برای خانواده ای که به من دادی...

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (سوره فرقان / 74)

البته "اهل" انسان، خویشان و نزدیکان عقیده ای هستند پیش از انکه نزدیکان قبیله ای باشند... و خوشبخت کسی که اهل قبیله ای اش با اهل عقیده ای اش از یک طایفه باشند. از اهل ایمان و از مردمان دلداده به اهل بیت علیهم السلام...

 

+

میرزا کوچک خان نشان می دهد. تا امروز ندیده بودم. یعنی این پخش جدیدش را و الا که از نوستالژی های دوران کودکی است. امروز رسیده است به غم انگیز ترین بخش آن. به قسمت تسلیم شدن دکتر حشمت. بغض کردم. از کم آوردن دکتر حشمت از میل به زندگی اش که آن را امید خواند از دلخوش کردنش به وعده ها از اینکه آرمانهایش را با تحصیل در پاریس یا هر وعده و وعید دیگری عوض کرد... دلم گرفت...

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : یکسالگی کودک,یکسالگی برجام,یکسالگی کودکان, نویسنده : mbineshaang بازدید : 254 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45