خمینی؛ مردی که می توان برایش جان داد...

ساخت وبلاگ

هو الحق 

 

خنده هایت نوید آزادیست ، تک تکش را کتاب خواهم کرد
چشم هایت مرا سیاسی کرد ، با لبت انقلاب خواهم کرد

سرزمینم هزار و اندی سال ، زیر یوغ سیاه تنهاییست
شاه باید از این وطن برود ، خانه اش را خراب خواهم کرد

وقت آتش بس است با تقدیر ، باید این جنگ ها تمام شود
عکس تو قطع نامه ی صلح ست ، روی دیوار قاب خواهم کرد

کودتایی بزرگ در راهست ، یک تبانی علیه خوشبختی
با توکل به قلب تو آن را ، زود نقش بر آب خواهم کرد

کاش از یک لوازم التحریر ، چند ماژیک نقره ای بخری
آسمانم ستاره کم دارد ، سر ِ فرصت حساب خواهم کرد

تو سلحشور زندگی ِ منی ، ناجی ِ این تبار درمانده
فکر تنهایی ات نباش عزیز ، من تورا انتخاب خواهم کرد ...!

رهی کاوه

 

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 285 تاريخ : چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت: 12:33