در عدم هم ز عشق بویی هست...

ساخت وبلاگ

یا لطیف


تاریخ زندگی هرکسی مبدائی دارد و آغازی که با روز تولد او آغاز نمی شود. به اولین خاطره ای هم که به یاد می آورد یا اولین تصویری هم که در ذهنش حک می شود هم ربطی ندارد. به زمانی ربط پیدا می کند که وقتی انسان دفتر خاطراتش را ورق می زند از آن قبلتر را دقیق به یاد نمی آورد. زمان های پیش از آن تقریبی اند...! زمانی که با اتفاقی, کسی، فکری، حسی، آغازی، تغییری شروع می شود و در ما و با ما امتداد میآبد... آغازی که لزوما مثبت نیست گرچه اغلب ما اینگونه گمان می کنیم اما گذر زمان است که این را معلوم می کند. سال 95 برای خیلی از ما اینگونه بود. برای من همم می توانست باشد آن هم نوع منفی اش اما به فضل خدا نو به لطف او شد...

سال 95 هم گذشت با خیرهای فراوان، آزمونِ جامعی دشوار، درس های عمیق و آثاری ماندگار. سال جالبی بود هرچند که تلخی های غیر قابل توصیفی همراه داشت. اما گذشت. مثل همه سالهای قبل و من امروز خیلی خوشحال و شادابم. اگرچه که درس های امسال، همیشه "باید" در ذهنم بماند و به یاری خداوند خواهد ماند، اما امسال را فراموش خواهم کرد. همه اتفاقات تلخش را و همه خاطراتی که فراموش نشدنی می نمودند اما امروز آنچنان دورند و کم اهمیت که ابتدا مطمئن نبودم که همه شان همین امسال اتفاق افتاده اند... از تلخی های امسال بگذریم... دوست ندارم به یادشان بیاورم. درس هایش را حفظ من کنم. درس هایی که به قیمت بالایی آموخته ام. درس هایی که در یک نگاه خوشبینانه شاید نتیجه  حضور در کلاسی بالاتر در مدرسه الهی باشند... هر چند که احتمال های زیادی می شود داد؛ اما من ترجیح می دهم که همین نگاه خیلی خوشبینانه را برای این روز های آخر سال برای خودم نگه دارم...

 

:::

روز سال تحویل به نت دسترسی ندارم که تبریک عرض کنم. از این برنامه های ضبط شده هم خوشم نمی آید! پس مجبورم به پیشاپیش تبریک گفتن.

میلاد حضرت فاطمه و سال نو رو تبریک میگم . ان شا الله سال خوبی باشه برای همه تون؛ همه مون.... به تمام معنا...

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 0:43