چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم...

ساخت وبلاگ

یا راحم من استرحمه

 

«اگر دیدی مدتی یک مفهوم برایت مدام تکرار می شود، درهر جایی می روی یا هر مجلسی شرکت می کنی، در رادیو و تلویزیون، کلاسها یا محافل دوستانه و ... به نحوی با این مفهوم روبرو می شوی و از زاویه ای درباره آن حرف زده می شود، این اتفاق را تصادفی تلقی نکن. احتمال بده که قلب مقدس حضرت ولی عصر همه این اسباب را با هم هماهنگ کرده باشد تا مطلبی را که باید بشنوی و حرفی را که باید بدانی به تو گفته شود...»

 

:::

دو روز پیش بود که این جملات را شنیدم. چیزی در همین حدود را. و تا امروز درگیرم با این کلمات. محرم دو سال قبل و پارسال، "همه جا" صحبت از امتحان بود و ابتلا. دلیلش هم برایم روشن بود و روشن تر هم شد. گرچه اصلا به آن آسانی که شنیده می شود، حس نمی شود. مثل زمان هایی که در کلاس های درس معلم و استاد یک مفهوم را چنان راحت و ساده مطرح می کنند که از فهمش کیف می کنی و تصور می کنی کاملا فهمیده ای و بعد سر جلسه امتحان تازه می فهمی اصلا چیزی نمی دانستی و این فهم ظاهری سرابی بیش نبوده است... پدر آدم در می آید تا بگذرد و تمام شود...

 

اما امسال... امسال بیشتر جا ها برای من صحبت از "ایمان" بود و "گرایش های قلب"... نمی دانم قرار است چه اتفاقی رخ دهد که این مفاهیم مدام برایم تکرار می شوند... نگرانم... مخصوصا که سال قبل هم صاحبدلی به من هشدار داد که "مراقب باش که از این راه خارج نشوی..." نمی دانم قرار است درگیر چه بازی ای بشوم... بازی ای که ایمانم را نشانه گرفته است...

 

 

پ.ن. : راستش این حدیث را هم دوبار شنیده ام و همین بر نگرانی ام می افزاید: أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَدُ... امام صادق فرموده اند... اساس کفر، حرص و استکبار و حسادت است...

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 238 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 4:56