یا رفیق فوعزتک لو انتهرتنى ما برحت من بابک و لا کففت عن تملّقک ...** به خودت قسم اگر من را از در خانه ات برانی، جایی نخواهم رفت... پشت در خواهم نشست... فریاد خواهم زد با همه جانم... اشک خواهم ریخت, ...ادامه مطلب
یا راحم من لا راحم له هر کسی این انقلاب را، خودش را و راه ش را به چیزی می فروشد. یکی به پول، یکی به قدرت، یکی به مقام، یکی به زن، یکی به آبرو، یکی به عشق، یکی به رفیق، به شوهر، یکی به همسر، یکی به ف, ...ادامه مطلب
یا علی اگرچه که با کمی تاخیر اما عید غدیر رو به همه "برادرها و خواهرها"ی مجازی تبریک میگم که برادری و خواهری پیش از آنکه از طریق پدرها و مادرها و همخونی ژنتیکی ایجاد بشه از دل ها و قلبها و از همخوا, ...ادامه مطلب
یا لطیف این روزها محبت و دوست داشتن آنقدر دستمالی شده و سطحی است که آدم ابا می کند از گفتن واژه ای مانند "عشق". "عشق" هم قدیمی اش خوب است. گرچه که "دوست داشتن واقعی" هر زمان تازه است. چقدر حافظ عزیز , ...ادامه مطلب
یَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ * رفت بالای منبر. گفت آی مردم! صد و بیست و چهار هزار پیغمبر اومدند شما رو به توحید دعوت کردند؛ من امشب اومدم شما ر, ...ادامه مطلب
یا علی به نظر من اگر عید غدیر، عید ولایت ه، پس باید بیش و پیش از سخن از فضایل و مدح امیرالمومنین (ع)، از ولی حی و زنده مون صحبت کنیم و به یاد او باشیم. غدیر برای ما روز بیعت با حضرت ولی عصر لرواحنا له الفدا است. یعنی باید خودمون رو در حالی ببینیم که دست در دست آقامون گذاشتیم و با او داریم بیعت می کنیم. پس بیاین ای, ...ادامه مطلب
بسم الله الرحمان الرحیم وَ قالَ الشَّیطانُ لَمّا قُضِیَ الأَمرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَقِّ وَ وَعَدتُکُم فَأَخلَفتُکُم ۖ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیکُم مِن سُلطانٍ إِلّا أَن دَعَوتُکُم فَاستَجَبت, ...ادامه مطلب
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیماز زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آبموج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیمکی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیمگفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شدما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»قاسم صرافان ,خدایا,کرامت ...ادامه مطلب
یا علی بن موسی الرضا میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟ منی که باز برآنم که دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم هنوز شعر نگفته توقع صله دارم منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟ ,هزار,تکه,این,«من»,لطف,آینه,هایت ...ادامه مطلب
یا من لا مذل لمن اعززت چهل روز گذشت. باران قطع شد و زمین آبها را بلعید. کشتی هم کارش تمام شده بود و حالا باید پس از این بی قراری چهل روزه، قرار می گرفت. خداوند به کوه ها گفت "می خواهم یکی از شماها را انتخاب کنم، تا این کشتی نجات را بر او بنشانم، تا قدمگاه پیامبرم باشد... مقامگاه نوح نبی (علیه السلا, ...ادامه مطلب
یا لطیف ١. قدیم تر ها معتقد بودم سه تا فرزند داشتن خوب است. یک پسر، یک دختر و بعد باز هم یک پسر. هم از نظر تعداد مطلوب است ، هم رسیدگی مناسب به آنها ممکن است و هم اینکه میان بچه ها کانون های عاطفی و حمایتی توزیع مناسبی دارند! اما تازگی ها فکر می کنم یک دختر کم است. نه الان که نفیسه خانم با شیرین زب, ...ادامه مطلب
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیماز زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آبموج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیمکی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیمگفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شدما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»قاسم صرافان , ...ادامه مطلب
هو السلام ١. سلام ٢. روزهای برفی واقعا اصلا به درد کار کردن نمی خورند! نمی شود همه اش دل آدم پیش برف ها باشد و دلش بخواهد برود گلوله برفی توی یقه رفقایش بیاندازد و بخواهد کار هم بکند... دلم می خواست با پسرم می رفتیم برف بازی. اشتیاق وصف ناپذیری در تجربه چیزهای جدید دارد... ٣. ردپایی را دنبال کردم در برف، سقوط کرده بود در عمق تنهایی... سیدحسین دریانی , ...ادامه مطلب
یا من هو اضحک و ابکی در حالیکه روی راحتی، تکیه داده به متکا می گه: خدا زن هیِیییچ خونه ای رو مریض نکنه! درحالیکه یه لحن بی تفاوت به صدام دادم می گم : چراااا دقیقا؟ با تعجب برمی گرده نگاهم می کنه و می گه : یعنی دوست داشتی مریض می شدم؟ درحالیکه به همون لحن بی تفاوت، کمی چاشنی مسخره رو اضافه می کنم می گم : آخه اعتماد به نفس شما زن ها من رو کشته! درحالیکه لبخند پوزخند گونه ای اومده رو لبهاش هیچی نمی گه. اما من با یه لحن مسخره که ته خنده ای توش مخفی شده ادامه می دم : آخه شما که از صبح داری به استراحت مطلق می پردازی، می خوری و می خوابی (به خاطر مریضی البته) که نباید این حرف رو بزنی! حالا اگر من که دارم این همه ظرف های چرب و چیلی رو می شورم بگم یه چیزی! تو که نباید بگی! منم که نمی گم!! در حالیکه دنبال یه چیزی ه که پرت کنه طرفم می گه : خیییییلی بی ادب و بی تربیت و مسخره و پرررررویی....:)) , ...ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم چند سال گذشته است؟ درست یادم نیست! اما حدود همین ساعت ها بود که بعد از یک جشن نسبتا ساده، آمدیم خانه خودمان. به این آشیانه کوچک خوشبختی...یادت هست اولین کاری که کردیم چه بود؟ وقتی رسیدیم اولین کاری که کردیم این بود که با کمک عمویم دوتا ملافه (یا ملحفه؟!) برداشتیم و به جای پرده زدیم به پنجره! آخر هنوز پرده های خانه حاضر نبود. مثل فرش هایمان که هنوز نرسیده بود و اجاق گازمان. یادت هست که تا دو هفته روی شومینه غذا درست کردی؟ زندگی را شروع کردیم. زندگی مان بالا و پایین زیاد داشت، همیشه دلچسب نبود، همیشه باب میل نبود طبیعتا، اما همیشه سعی کردیم مهربانی در این خانه گم نشود، حتی در سخت ترین روزهایمان... یادت هست چقدر با تعجب نگاهمان می کردند که ما بدون داشتن مهمان، "فقط" برای خودمان، شیرینی می خریدیم؟ دیگر شیرینی فروشیی "سرگل" هم می دانست که وقتی من می روم خرید فقط نیم کیلو شیرینی باید بدهد! الان ها دیگر کسی با تعجب نگاه نمی کند! عادی شده است برای شان انگار. حالا اما بعد از این همه سال با ,نامه ای برای تو,نامه ای برای خدا,نامه ای برای معلم ...ادامه مطلب